زبان قرآن

رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ تَباراً... 28.نوح

زبان قرآن

رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ تَباراً... 28.نوح

Welcome ****** خوش آمدید ****** مرحبا بکم @Amadeh_4670
زبان قرآن

به برگ لاله رنگ‌آمیزی عشق
بـه جان ما بـــلا‌انگیزی عشق
اگر این خاکـــدان را وا شکافی
درونش بنگری خونریزی عشق
اقبال لاهوری
رموزُ العشقِ فِی وَرَقِ الشَقَائِــقِ
وَ غمُّ العِشقِ فِی رُوحِ الخَلاَئِــقِ
وَ إِن تَصدَع طِبَاقَ الأَرضِ تَبصِر
نَصیبَ العشقِ مِن دَمِ کلِّ عَاشِقِ»
عزّام
___________
مدیریت وبلاگ: علی رضا آماده
ارتباط با ما: amadeh70@gmail.com

۷ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

من جمالیات اللغة

( الجَنة- الجُنة - الجِنة )

الْجنَّة" من الْجَنِّ - بفتح الجیم - مصدر جَنَّ الشیء یَجُنُّه - بضم الجیم - ستَرَه، کل شیء ستر عنک فقد جن، وجَنَّه اللیل🌚 یجنُّه جنًّا وجنونًا، وجنَّ علیه یَجُنُّ - بضم الجیم - جنونًا وأجَنَّه: ستره وغطَّاه؛ قال الله تعالى عن خلیله إبراهیم: ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى کَوْکَبًا﴾ [الأنعام: ٧٦] .ُ

وبه سُمِّیَ الجنُّ ؛ لاستتارهم واختفائهم عن أبصار البشر، ومنه سُمِّیَ الجنین ؛ لاستتاره فی بطن أُمِّه

وجِنُّ اللیل - بکسر الجیم - وجنونه وجَنانه - بفتح الجیم - شدة ظلمته وادْلِهْمامه، واختلاط ظلامه، قال سلامة بن جندل: جَنَانُ اللَّیْلِ مَا آبَ عَامِرٌ

إِلَى جَعْفَرٍ، سِرْبَالُهُ لَمْ تُمَزَّقِ

مواردی که حرف عله ، حکم حرف صحیح را دارد و قواعد اعلال اجرا نمی‌شود :

۱. عین الفعل لفیف مقرون : قوِیَ ، یَحْیَی

۲. عین الفعل کلماتی که بر رنگ ، عیب و زینت دلالت دارد : أبیَض ، حَوِرَ ، اِبیَضَّ

۳. حرف علّه‌ی غیر آخر در کلمات ملحق : جدْوَل

۴. حرف عله مشدد : صیِّرَ ، إجلِوَّاذ

۵. سماعاً : اسْتَحْوَذَ ، مَشوَرَة

--------------------------------------------------------------------------------------------------

منبع : صرف ساده ، ص ۱۱۵ و ۱۱۶

معنای لغوی قرآن :

پنج قول در معنی کلمه قرآن آمده است که عبارتند از : 

1_ قرآن اسم خاص کتاب مسلمانان و لفظی جامد و غیرمشتق است. (شافعی)

 

2_ قرآن هم ریشه با " قرینه " و معنای آن، همانند بودن آیاتش با یکدیگر است و بعضی بعضی دیگر را تایید می کنند. (فراء)

 

3_ قرآن از ریشه "قرن" است؛ یعنی چیزی را به چیزی ضمیمه کردن است زیرا آیات و سوره های آن مقرون به یکدیگرند. (اشعری و جمعی دیگر)

من متوجه نبودم که اعتماد مردم چه ثروت هنگفتی است،

من دچار فساد شدم

یکی از قوی‌ترین و موفق‌ترین و محبوب‌ترین سیاستمداران تاریخ سوئد خانمی است به نام مونا سالین؛ متولد ۱۹۵۷ که در ۲۵ سالگی به‌عنوان جوان‌ترین نماینده مجلس سوئد انتخاب شد و مرتبا مراحل رشد و ترقی را طی کرد و تا ریاست حزب سوسیال دموکرات هم پیش رفت.

در دولت‌ها هم پست و مقام داشت

چند سال قبل بیش‌ترین شانس را برای تصدی بالاترین پست دولتی سوئد یعنی نخست‌وزیری را داشت.

اما …

اما ناگهان ورق برگشت!

در سال ۲۰۱۶ اعلام شد که او یک گواهی دروغ برای محافظ شخصی‌اش (یک پلیس) صادر کرده!

* احکام اسم منسوب و تشخیص آنها:

 

*نسبت عبارت است از افزودن یائی مشدّد به آخر اسم، تا چیزی به آن اسم منسوب گردد. مانند: " لُبنانیٌّ ، شیرازیٌّ ، کُوفیٌّ ، بَصْریٌّ ، مَدَنِیٌّ ...". به اسمی که یاء مشدد به آن پیوسته است، "مَنْسوب" گویند.

 

اسمهای زیر از یاء نسبت، بی نیازند:

1- اسم هایی بر وزن، "فاعِل و فَعِل" چنانچه به معنی "صاحِب” (دارنده ، دارا) باشند. مانند: " لابِن، طاعِم و کاسٍ" و "طَعِم ، لَبِس و عَمِل" یعنی دارای لَبَن ، طَعام ، کِسوه ، لباس

2- اسمهایی بر وزن" فَعّال" که به حرفه و شغل دلالت کنند. مانند: " بَزّاز، عَطّار، خَبّاز، صَبّاغ و خَیّاط ". (باید توجه داشت که این قالب های جایگزین نسبت، قیاسی نیستند.)

 

احکام نسبت :

اسم دارای یاء نسبت، باید از" تاء تأنیث و علامت تثنیه و جمع "، تهی و حرف پیش از یاء نسبت، همواره مکسور باشد. مانند: "فاطِمِیّ، النَّهْرِی، کِتابِیّ" در نسبت به فاطمه‌، النَّهران، کُتُب.

مواضع همزه‌ی وصل عبارتند از:

۱) أسماء.

۲) أفعال و مصادر.

۳) حروف.

 

تذکّر :

باید توجّه نمود، که مواضع همزه‌ی وصل، گاهی به صورت قیاسی بوده و گاهی به صورت سماعی می‌باشد و لکن صورت قیاسی، اکثر بوده و صورت سماعی، اقلّ می‌باشد.

همزه ی وصل در اسماء

حالات اسم:

الف) معرّف به «ال» است←همزه‌ی وصل در آن قیاسی بوده و حرکت آن هنگام ابتداء - به جهت طلب خفّت و کثرت دَوَرانش - همیشه فتحه می‌باشد.

مثل: ﴿هُوَ ٱللّٰهُ ٱلْخَالِقُ ٱلْبَارِئُ ٱلْمُصَوِّرُ لَهُ ٱلْأَسْمَاءُ ٱلْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی ٱلسَّمَاوَاتِ وَ ٱلْأَرْضِ وَ هُوَ ٱلْعَزِیزُ ٱلْحَکِیمُ﴾.

ب) مجردّ از «ال» تعریف است←همزه‌ی وصل در آن قیاسی و سماعی است.

مواضع همزه‌ی قطع عبارتند از:

۱) اسماء←مصدر ثلاثی و رباعی.

۲) افعال←ماضی ثلاثی، ماضی رباعی و امر آن مصادر.

۳) حروف←مطلقًا به غیر از«ال» تعریف.

 

همزه ی قطع در اسماء :

مثل: ﴿إِنَّ هٰذَا لَفِی ٱلصُّحُفِ ٱلْأُولَی ۞ صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی﴾.

و مثل: ﴿وَ بِٱلْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا﴾.

و مثل: ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ ٱللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾.