زبان قرآن

رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ تَباراً... 28.نوح

زبان قرآن

رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ تَباراً... 28.نوح

Welcome ****** خوش آمدید ****** مرحبا بکم @Amadeh_4670
زبان قرآن

به برگ لاله رنگ‌آمیزی عشق
بـه جان ما بـــلا‌انگیزی عشق
اگر این خاکـــدان را وا شکافی
درونش بنگری خونریزی عشق
اقبال لاهوری
رموزُ العشقِ فِی وَرَقِ الشَقَائِــقِ
وَ غمُّ العِشقِ فِی رُوحِ الخَلاَئِــقِ
وَ إِن تَصدَع طِبَاقَ الأَرضِ تَبصِر
نَصیبَ العشقِ مِن دَمِ کلِّ عَاشِقِ»
عزّام
___________
مدیریت وبلاگ: علی رضا آماده
ارتباط با ما: amadeh70@gmail.com

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

با فرا رسیدن ماه محرم، مجالس عزای سیدالشهداء در مساجد، حسینیه‌ها و تکایا و نیز محافل خصوصی برپا می‌شود و عاشقان اباعبدالله هریک به نوبه خود و به هر طریق ممکن عشق و ارادت خویش را به ساحت مقدس سرور و سالار شهیدان نشان می‌دهند.
قطعاً برپایی این مجالس باشکوه و آکنده از احساسات و عواطف پاک و جوشان مردم، می‌تواند و باید فرصت مغتنمی برای یادآوری فلسفه قیام امام حسین(ع) و علل و عوامل وقوع حادثه عبرت‌آموز کربلا باشد. زمانی که احساس و عاطفه از یک سو و بصیرت و معرفت از سوی دیگر در مجالس عزای سیدالشهداء حضور و ظهور داشته باشد، آنگاه ثمرات و برکات چنین محافل و مجالسی نه تنها برای یک دهه یا یک ماه و دو ماه بلکه برای سالیان سال ماندگاری خواهد داشت و باعث رشد و بالندگی جامعه در راستای معارف قرآنی خواهد شد
.

مناظر زیبای پاییزی

دیر زمانی نیست که روزهای رنگارنگ پاییزی را یکی پس از دیگری پشت سر می‌نهیم. البته شاید هنوز، پاییز را آن گونه

که باید و شاید لمس نکرده باشیم، ولی بالاخره دوران خزان از راه رسیده و دیر یا زود، طبیعت نیز به این ندا پاسخ داده و رنگ عوض خواهد کرد. در ادامه در قالب تجربیات عکاسی از جمهوری چک، گشتی در جنگل‌های افسون زده‌ی پاییزی خواهیم زد.

التماست میکنم با من کمی تاکن حسین             درمیان خیل زوارت مرا جاکن حسین
چند روزی میشود چندین گره پیش آمده      جان مولا یک نظرکن این گره واکن حسین
اشک چشمم چند روزی میشود خشکیده است      چشمه چشم مرا مانند دریا کن حسین
قصه عشق من وتوقدمتش دیرینه است         پس بیا در راه عشقمان توغوغا کن حسین
درکلاس تو ندارد دانشی این بی سواد          پس بیا ازدانشت من را تو برنا کن حسین
من ارادت دارم آقا ازقدیم برساقیت             یک نظرکن ومرا مجذوب سقا کن حسین
پادشاهی میکنی برعرشیان وفرشیان            ازکرم فکری به حال زار دنیا کن حسین
بس دراین دنیا بجزتودیدم آقا کورشدم         من تورا میخواهم ومن را توبینا کن حسین
آری  آقا من همانم کزگناه آلوده ام                  التماست میکنم با من کمی تاکن حسین

نقل‌است که در زندان سیصد کس بودند، چون شب درآمد گفت: ای زندانیان شما را خلاص دهم! گفتند چرا خود را نمی‌دهی؟! گفت: ما در بند خداوندیم و پاس سلامت می‌داریم. اگر خواهیم بیک اشارت همه بندها بگشائیم. پس به انگشت اشارت کرد، همه بندها از هم فرو ریخت ایشان گفتند اکنون کجا رویم که در زندان بسته‌است. اشارتی کرد رخنها پدید آمد. گفت: اکنون سر خویش گیرید. گفتند تو نمی‌آئی؟ گفت: ما را با او سری است که جز بر سر دار نمی‌توان گفت. دیگر روز گفتند زندانیان کجا رفتند؟ گفت: آزاد کردیم. گفتند تو چرا نرفتی؟! گفت: حق را با من عتابی است نرفتم. این خبر به خلیفه رسید؛ گفت:

ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﻗﺘﻞ ﻧﺰﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻗﺼﺎﺹ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻗﺎﺗﻞ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﺩﺭﻗﺒﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﮐﺮﺩ، ﺷﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ؟ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩ : ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ.
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ ﺁﺭﺍﺩ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺑﻠﻪ ﺳﺮﻭﺭﻡ

ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺣﮑﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ! ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ : ﺿﻤﺎﻧﺘﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ

جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولانا شاعر و عارف ایرانی است که نه تنها ایرانیان بلکه جهانیان را در افکار و اندیشه خود غرق کرده است. هشتم مهرماه روز بزرگداشت شاعری است که نامش مرزها را درنوردیده و هنرش زبانزد است.

جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولانا، فرزند سلطان‌العلماء، ششم ربیع‌الاول سال 604 هجری در شهر بلخ که آن زمان بخشی از خراسان امروزی بود و امروز بخشی از خاک کشور افغانستان است، به دنیا آمد.

سلطان‌العلماء هم‌زمان با هجوم چنگیزخان مغول از شهر بلخ کوچ کرد و درنهایت به همراه خاندانش در قونیه ساکن شد. پس از درگذشت او، جلال‌الدین محمد در 24 سالگی به درخواست مریدان پدر، جای او را پر کرد و به‌زودی در 37سالگی به عنوان دانشمند و عارف دوران شناخته شد و مریدان و مردم از وجودش بهره‌مند بودند.

«قبل» و «بعد» از ظروف زمان و دائم الاضافه هستند. این دو واژه چهار حالت دارند، در سه صورت معرب و در یک صورت مبنی بر ضم می‌شوند.[1]
1. مضاف‌الیه آنها تصریح شده و در کلام وجود داشته باشد. در این صورت معرب هستند و بر حسب عوامل، اعراب می‌گیرند.[2] مانند: «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها».[3] یا «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ».[4] یا مانند: «کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ».[5] یا «ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ».[6] در دو مثال اول، «قبل و بعد» به عنوان ظرف زمان نصب گرفته‌اند و در مثال سوم و چهارم نیز حرف جر «مِن» آن دو را جر داده است.

حرف «ج» مخفف کلمه «جائز»، «صلی» برگرفته از عبارت «الوصل اولی» و «ط» اختصار کلمه «مطلق» است.[1] اما درباره علامت وقف معانقه یا مراقبه که چرا به صورت سه نقطه است(:.)، مطلبی در منابع مرتبط نیافتیم و به نظر می‌رسد که این علامت، برخلاف علامت‌های دیگر، از کلمه یا عبارت خاصی گرفته نشده باشد؛ بلکه فقط یک علامت برای نوع خاصی از وقف است.