زبان قرآن

رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ تَباراً... 28.نوح

زبان قرآن

رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ تَباراً... 28.نوح

Welcome ****** خوش آمدید ****** مرحبا بکم @Amadeh_4670
زبان قرآن

به برگ لاله رنگ‌آمیزی عشق
بـه جان ما بـــلا‌انگیزی عشق
اگر این خاکـــدان را وا شکافی
درونش بنگری خونریزی عشق
اقبال لاهوری
رموزُ العشقِ فِی وَرَقِ الشَقَائِــقِ
وَ غمُّ العِشقِ فِی رُوحِ الخَلاَئِــقِ
وَ إِن تَصدَع طِبَاقَ الأَرضِ تَبصِر
نَصیبَ العشقِ مِن دَمِ کلِّ عَاشِقِ»
عزّام
___________
مدیریت وبلاگ: علی رضا آماده
ارتباط با ما: amadeh70@gmail.com

۱۰ مطلب با موضوع «نکته های قرآنی» ثبت شده است

معنای لغوی قرآن :

پنج قول در معنی کلمه قرآن آمده است که عبارتند از : 

1_ قرآن اسم خاص کتاب مسلمانان و لفظی جامد و غیرمشتق است. (شافعی)

 

2_ قرآن هم ریشه با " قرینه " و معنای آن، همانند بودن آیاتش با یکدیگر است و بعضی بعضی دیگر را تایید می کنند. (فراء)

 

3_ قرآن از ریشه "قرن" است؛ یعنی چیزی را به چیزی ضمیمه کردن است زیرا آیات و سوره های آن مقرون به یکدیگرند. (اشعری و جمعی دیگر)

قرائات سبع؛ خطای هزار ساله

جمال گنجه‌ای

 

تقریبا در همه کتاب های موسوم به «علوم قرآنی» بحث «قرائت های هفتگانه» مطرح شده است.

اصلِ قرائت های هفتگانه در دو حوزه مطرح است:

۱ – تفاوت در لهجه های ابتدائیِ «زبان عرب» در قرائت قرآن.

۲ – تفاوت متنی اعم از کلمات یا اعراب ها که در معنی مدخلیت دارد.

 

برای مورد شماره ۱، اگر به قرائات قاری های قرآن (مثلا مرحوم عبدالباسط) توجه کرده باشید می بینید آن مرحوم گاهی سوره هایی مانند لیل و طه را که آخر آیاتش به «ی» هائی که در قرائت «ا» خوانده میشوند، مثلا «یغشی» یا «تسعی» یا «موسی» را «یغشا» و «تسعا» یا «موسا» در نوعی دیگر اینطور هم میخواند: «یغشِ» یا «تسعِ» یا «موسِ»

نام نوح(ع)
بر اساس برخی گزارشهای تاریخی، نوح نبی(ع) پسر «لمک»، پسر «متوشلخ(متوشلح)»، و مادرش «قینوش» دختر براکیل بود.[1]
گفته شده که حضرتشان 126 سال بعد از وفات و 1056 سال پس از هبوط حضرت آدم(ع) به دنیا آمد.[2]
وی از جمله پنج پیامبر بزرگ صاحب شریعت است که صدها سال برای هدایت مردم به توحید و بندگی خدای یکتا، تلاش نمود.
آنچه در مورد نام این پیام آور الهی میتوان گفت این است که در منابع تاریخی و روایی او را عبد الغفار،[3] عبد الملک،[4] و عبد الأعلی نامیدند.[5] البته در برخی منابع نام وی را عبد الجبار هم نقل کردهاند.[6]
شیخ صدوق بعد از نقل این روایات متفاوت؛ میگوید: «اخبار و احادیث راجع به نام حضرت نوح(ع) همخوان بوده و اختلافى بینشان نیست؛ زیرا در همه این روایات، ابتدای اسم آنحضرت، کلمه "عبد" ثبت شده است و بدین ترتیب، او را عبد الغفّار، عبد الملک و عبد الاعلى معرّفى نمودهاند»؛[7] یعنی همه بیانگر عبودیت و بندگی نوح(ع) در پیشگاه خدایی است که غفّار، مالک و اعلی میباشد.[8]
در ضمن، ممکن است اسامی یاد شده، ترجمهای از نام حضرتشان در زبان دیگر باشد.
اما اینکه چرا این پیامبر به نوح معروف شد، برخی نُوح را واژهای غیر عربی میدانند،[9] اما این ریشه در عربی نیز وجود داشته و گزارشهایی نیز وجود دارد که نشانگر تناسب میان نام آن پیامبر و این ریشه است. واژه «نَوح» مصدر «ناحَ یَنُوحُ» به معنای گریه و ماتم به آواز بلند است. «نائحه» به زنی که صدا به ناله بلند میکند اطلاق میشود.[10]
در برخی روایات گفته شده است که علت نامگذاری این نام برای نوح پیامبر، آن بود که او مدت بسیاری را به گریه و نوحه گذراند.[11]

صوم رمضان شعیرة من أعظم الشعائر ولعظمتها وأهمیتها أحیطت بشعائر کثیرة کزکاة الفطر والسحور والإفطار.
ومعلوم لدینا جمیعا أن لرمضان هیبة ووقارا فى نفوس المؤمنین، وعلینا جمیعا أن نبذل قصارى جهدنا لنحفظ لرمضان هیبته، وأن نزرع هذا فى أبنائنا، خاصة بعدما صار شهر الصیام شهر طعام، وفقد الناس أعصابهم وازداد غضبهم فیه عما کانوا علیه قبل رمضان فنزاع وشجار وخصام وشقاق.
 
أفسد الناس صیامهم بالکلمة الجارحة والنظرة المحرمة فلم ینالوا من صیامهم غیر الجوع والعطش، بل وأفطر بعض المسلمین بغیر عذر فى رمضان وجاهروا بذلک ونسوا أو تناسوا أن الغایة التى لأجلها شرع الصیام بلوغ التقوى إذا قام الصائم بحق الصیام.

رهبر انقلاب در پاسخ به ابهام خانواده شهید درباره قرائت قرآن می‌فرمایند: «صدق الله العلی العظیم» با «صدق الله العظیم» یکی است.

http://cdn.mashreghnews.ir/files/fa/news/1395/1/31/1572213_367.jpg

در خاطرات منتشر شده از دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهید در مشهد، سؤال جوابی بین رهبر انقلاب و خانواده شهید به وجود می‌آید که ذکر آن خالی از لطف نیست.

در قسمتی از این خاطرات آمده است:

پدر شهید از سال‌های قدیم، جلسات قرائت قرآن کریم داشته است و سعی می‌کرده از اساتید دعوت کند تا به جوان‌ها و کودکان قرآن بیاموزند.

مدت زیادی در خانه و بعد که مأموران رژیم شاه اذیت می‌کنند، در مسجد محل این جلسات را برگزار می‌کرده. حمیدرضا هم در همین جلسات رشد کرده و این‌طور بار آمده است. او مدتی است که از رادیو گلایه‌ای دارد که حالا به خاطر فرمایشات آقا به یادش می‌آید و می‌گوید:

رمزگشایی استاد مصری از حروف مقطعه قرآن

«عبدالرحیم خلف»، استاد باستان‌شناسی و هنرهای اسلامی دانشکده ادبیات دانشگاه «حلوان» مصر، در پژوهشی جدید تصریح کرد که قرآن کریم تنها با 14 حرف مقطعه نوشته شده است.

http://media.jamnews.ir/Original/1395/01/19/JamNewsImage18063366.JPG
به گزارش سرویس دینی جام نیـوز به نقل از پایگاه خبری «medantahreer.com»، عبدالرحیم خلف از اعجاز جدید قرآن در رابطه با حروف مقطعه و ارتباط آنها با رسم‌الخط مصحف پرده برداشت.
 

در آیه «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ»؛ آسمان و زمین در عربی اسامی مؤنّث هستند. بنابراین، فعل «قالتا» درست است، اما کلمه «طَائِعِینَ» به نظر می‌رسد با کلمه قبلی هماهنگ نباشد؛ چون مفرد و مذکّر است. این اشکال چگونه برطرف می‌شود؟

در آیه 19 سوره حج: «هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ»،  چرا برای اسم تثنیه «خَصْمَانِ»، از فعل جمع «اخْتَصَمُوا» استفاده شده است؟ برخی می‌گویند اخْتَصَمُوا صحیح نیست؛ چون فاعل دو نفر هستند و در عربی فعل برای دو نفر با جمع متفاوت است.

پاسخ اجمالی

صاحب کتاب «إعراب القرآن و بیانه» در این مورد می‌گوید: در این عبارت، نخست از تثنیه «خصمان» استفاده شد، سپس جمع «اختصموا»؛ چون «خصم» در اصل مصدر است و گرچه بیشتر به صورت مفرد مذکر می‌آید، اما جایز است به صورت تثنیه و جمع نیز آورده شود؛ و چون متخاصمین فرقه‌های گوناگون و طایفه‌های بسیاری بوده‌اند، از صیغه جمع بهره گرفته شده است.[1]

یعنی به اعتبار لفظ «هذان» که مثنّا است، تثنیه آورده شده است، امّا «اختصموا» که جمع است به اعتبار معناى آن مى‏باشد؛ مانند: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ»؛[2] از مردم کسانى‌‏اند که گوش به حرف تو می‌دهند تا وقتى که از نزد تو خارج شوند.[3]

حرف «ج» مخفف کلمه «جائز»، «صلی» برگرفته از عبارت «الوصل اولی» و «ط» اختصار کلمه «مطلق» است.[1] اما درباره علامت وقف معانقه یا مراقبه که چرا به صورت سه نقطه است(:.)، مطلبی در منابع مرتبط نیافتیم و به نظر می‌رسد که این علامت، برخلاف علامت‌های دیگر، از کلمه یا عبارت خاصی گرفته نشده باشد؛ بلکه فقط یک علامت برای نوع خاصی از وقف است.


واژه «تسویل» مصدر «سول» به معناى جلوه دادن چیزى است که نفس آدمى بر آن حریص است، به گونه‌ای که زشتی‌هایش هم در نظر زیبا می‌شود.[1]
«سَوَّلَتْ له نفسه کذا، زَیَّنَتْه له»؛[2] نفس او فلان چیز را برایش تسویل نمود؛ یعنی آن‌را برایش زیبا جلوه داد. «التسویل‏: تحسین الشی‏ء و تزیینه و تحبیبه إلى الإنسان لیفعله أو یقوله»؛[3] تسویل یعنی نیکو نمودن، تزیین و محبوب کردن چیزی برای انسان، تا آن کار را انجام دهد یا آن حرف را بگوید.
بنابراین، تسویل به معنای زیبا جلوه دادن زشتی‌ها است که البته با نوعی فریب همراه است. چنانچه در قرآن مشاهده می‌کنیم: