زبان قرآن

رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ تَباراً... 28.نوح

زبان قرآن

رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ تَباراً... 28.نوح

Welcome ****** خوش آمدید ****** مرحبا بکم @Amadeh_4670
زبان قرآن

به برگ لاله رنگ‌آمیزی عشق
بـه جان ما بـــلا‌انگیزی عشق
اگر این خاکـــدان را وا شکافی
درونش بنگری خونریزی عشق
اقبال لاهوری
رموزُ العشقِ فِی وَرَقِ الشَقَائِــقِ
وَ غمُّ العِشقِ فِی رُوحِ الخَلاَئِــقِ
وَ إِن تَصدَع طِبَاقَ الأَرضِ تَبصِر
نَصیبَ العشقِ مِن دَمِ کلِّ عَاشِقِ»
عزّام
___________
مدیریت وبلاگ: علی رضا آماده
ارتباط با ما: amadeh70@gmail.com

۱۶ مطلب با موضوع «نکته های صرفی و نحوی» ثبت شده است

   علامات الترقیم فی الکتابة العربیة ومواضع استعمالها...علائم انشائی در نگارش عربی و موارد کاربرد آنها

 الترقیم فی الکتابة العربیة هو وضع رموز اصطلاحیة معینة بین الکلمات أو الجمل أثناء الکتابة؛ لتعیین مواقع الفصل والوقف والابتداء، وأنواع النبرات الصوتیة والأغراض الکلامیة، تیسیراً لعملیة الإفهام من جانب الکاتب أثناء الکتابة، وعملیة الفهم على القارئ أثناء القراءة. وقد بدء العرب باستخدامها قبل حوالی مائة عام بعد أن نقلها عن اللغات الأخرى أحمد زکی باشا بطلب من وزارة التعلیم المصریة فی حینه، وقد تم إضافة ما استجد من علامات، وإشارات فیما بعد.

پاسخ اجمالی:

ظرف و جار و مجرور،[1] سبب ارتباط ماقبل خود به مابعدشان می‌شوند و به سبب این ارتباط، از ماقبل‌شان رفع ابهام می‌کنند. به عبارت دیگر؛ فلسفه وجود ظرف و جار و مجرور، رفع ابهام از ماقبل‌شان به سبب ایجاد ربط بین دو طرف خود می‌باشد؛ از این‌رو در غالب موارد، ماقبل‌شان عامل در آنها بوده که در اصطلاح علم نحو، ظرف و جار و مجرور را «مُتَعَلِق»[2] و به آن کلمه ماقبل و مقدّم بر آنها، «متعلّق»[3] اطلاق می‌شود.[4]

با توجه به این‌که جار و مجرور نیز مانند ظروف، احتیاج به متعلَّق دارند علمای نحو، بر جار و مجرور نیز اطلاق ظرف نموده و هرگاه در این مقوله سخن از ظرف به میان آمده، مراد تنها معنای اصطلاحی ظروف از قبیل؛ فوق، تحت، یمین، یسار، اَمام، خلف، عند، قبل، بعد و...، نیست، بلکه علاوه بر آن شامل جار و مجرور نیز می‌شود.[5]   

در آیه «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ»؛ آسمان و زمین در عربی اسامی مؤنّث هستند. بنابراین، فعل «قالتا» درست است، اما کلمه «طَائِعِینَ» به نظر می‌رسد با کلمه قبلی هماهنگ نباشد؛ چون مفرد و مذکّر است. این اشکال چگونه برطرف می‌شود؟

در آیه 19 سوره حج: «هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ»،  چرا برای اسم تثنیه «خَصْمَانِ»، از فعل جمع «اخْتَصَمُوا» استفاده شده است؟ برخی می‌گویند اخْتَصَمُوا صحیح نیست؛ چون فاعل دو نفر هستند و در عربی فعل برای دو نفر با جمع متفاوت است.

پاسخ اجمالی

صاحب کتاب «إعراب القرآن و بیانه» در این مورد می‌گوید: در این عبارت، نخست از تثنیه «خصمان» استفاده شد، سپس جمع «اختصموا»؛ چون «خصم» در اصل مصدر است و گرچه بیشتر به صورت مفرد مذکر می‌آید، اما جایز است به صورت تثنیه و جمع نیز آورده شود؛ و چون متخاصمین فرقه‌های گوناگون و طایفه‌های بسیاری بوده‌اند، از صیغه جمع بهره گرفته شده است.[1]

یعنی به اعتبار لفظ «هذان» که مثنّا است، تثنیه آورده شده است، امّا «اختصموا» که جمع است به اعتبار معناى آن مى‏باشد؛ مانند: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ»؛[2] از مردم کسانى‌‏اند که گوش به حرف تو می‌دهند تا وقتى که از نزد تو خارج شوند.[3]

«قبل» و «بعد» از ظروف زمان و دائم الاضافه هستند. این دو واژه چهار حالت دارند، در سه صورت معرب و در یک صورت مبنی بر ضم می‌شوند.[1]
1. مضاف‌الیه آنها تصریح شده و در کلام وجود داشته باشد. در این صورت معرب هستند و بر حسب عوامل، اعراب می‌گیرند.[2] مانند: «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها».[3] یا «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ».[4] یا مانند: «کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ».[5] یا «ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ».[6] در دو مثال اول، «قبل و بعد» به عنوان ظرف زمان نصب گرفته‌اند و در مثال سوم و چهارم نیز حرف جر «مِن» آن دو را جر داده است.

«اِنَّ» مانند دیگر حروف مشبه بالفعل[1] اختصاص به جمله اسمیه داشته و بر سر مبتدا و خبر در می‌آید، مبتدا را - به عنوان اسم خود - نصب داده و خبر را - به عنوان خبر خود - رفع می‌دهد. مانند «اِنَّ زیداً قائمٌ».
گاه جایز است که برخی حروف مشبهه بالفعل مخفف شوند که در این هنگام ویژگی «اختصاص داشتن به جمله اسمیه» را از دست می‌دهند، بلکه می‌توانند هم بر جمله اسمیه داخل شوند و هم بر جمله فعلیه.
حال اگر «اِنَّ» مخفف شود و بر جمله اسمیه داخل گردد، جایز است هم معنا و هم عمل و هم دیگر خصوصیاتی که قبل از تخفیف داشته همچنان باقی بماند، مانند «اِنْ زیداً شاعرٌ».
همچنین ممکن است تنها معنایش باقی مانده، ولی عملش مهمل شود. مانند «اِنْ زیدٌ لَشاعِرٌ».