گفتند دوست چند بخشه؟ گفت کارش از روستا و بخش و شهر و کشور گذشته ” یه دنیاست”.
*****************
فقر گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست. فقر ، چیزی را نداشتن است ، ولی ، آن چیز پول نیست ، طلا و غذا نیست. فقر همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته یک کتابفروشی می نشیند. فقر ، کتیبه سه هزار ساله ایست که روی آن یادگاری نوشته اند. فقر پوست موزی است که از پنجره یک اتوموبیل به خیابان انداخته میشود. فقر همه جا سرمیکشد. فقر شب را بی غذا سرکردن نیست. فقر روز را بی اندیشه سرکردن است.
********************